۱۳۸۸ مهر ۴, شنبه

داستان شروعی استثناعي

شروعي استثناعي
سلام
مي خوام امروز يک داستان دگه براتون تعريف کنم اين داستان با اين مقدمه شروع ميشه که پدر بزرگ من يه باغ جنوب تهران داره اين باغ يه باغ اناره
که وسعتش به4-5 هزارمترميرسه محل بسياري از سکسهاي منه داراي استخره بزرگ سيمانيه که محل ذخيره اب چشمه براي ابياري باغ اين استخر با مساحت حدود 100 متر داراي عمق زيادي نيست وعمق ان به دومتر نمي رسه دوراستخر پراز درخت انار وني است به همين ديد خوبي نداره تا چند ساله پيش تابستان که مي شد پدربزرگ با مادر جون مي رفتند به باغ و تو ساختمون جلويي زندگي مي کردن تا مثلا به بابا بز رگ به باغ برسه درختارو ابياري کنه ماهم ميرفتيم واونجا پيش اونا مي مونديم بعداز اين مقدمه مي خامم داستاني روبراتون تعريف کنم که توي اين باغ اتفاق افتاده بود
سال 76 بود من اونسال سال سوم راهنماي بودم بعد از امتحانات نهايي با سعيد ومجيد رفتيم با غ اناري منو مجيد با هم سن بوديم ولي طبق معول اين سن من از مجد بلند تر بودم ولي باهم بازي مي کرديم اونجا که رسيدم محسن پسر عمو رضاهم بود مجيد با محسن قرار گذاشتن برند با هم تو استخرشنا کنند منم يه شلوارک لي مو با تي شرت تن کردم (اکثرا من با اين لباس تو باغ مي گشتم )که برم شنا اونار رو تما شا کنم من رفتم کنار استخر روي سنگ نشسته بودم که سرو کله مهدي وسعيد پيدا شد سعيد با دادبه مجيدگفت مگه قرار نبود تو محسن با اقاجون برين بازار کمکش اومدي داري شنا مي کني مجيد گفت مي ريم حالا .
سعيد گفت پايين منتظرتونه.اونا از اب بيرون اومدن لباساشون بر داشتنودويدن به سمت پايين. مي خاستم منم برم ولي موندم
سعيد با مهدي لخت شدن پريدن تو اب بعد از چند دقيقه سعيد گفت تو شنا نمي کني گفتم بلد نيستم مهدي گفت بيا تو من يادت ميدم
گفتم نه سعيد اومد بي رون دستمو گرفت گفت بايد ياد بگيري گفتم لباس ندارم گفت خوب لخت شو گفتم نه گفت بيا بعد لباست در مياري زود خشک ميشه ولي اون شلوارک را دربيار که دير خشک مي شه قبول کردم سعيد بازومو گرفت اروم با هم رفتيم تواب وقتي رسيدم کف استخر اب تا زير چونم بود مهدي گفت اروم بخواب روي دست من .من بلندت مي کنم تو دستو پابزن وقتي خوابيدم به جاي اينکه دستش زير شکمه من باشه دستش روي شرتم بود با دسته ديگشم پسونامو لمس مي کرد منم از رو کنجکاوي دستمو طوري که نفهمه به سمت کيرش بردم که دستم خورد به کيرش مثل سنگ شده بودزود دستمو کشيدم ولي فهميد منو اروم از رو سينش سر داد پايين کيرشو روي پهلوم حس کردم بعدا نوبت سعيد بود که به بهانه شنا ياد دادن منو بماله من که يه کم جرعت پيدا کرده بودم هر از چند گاهي بادستم به کير اونا مي زدم اين خودش باعث شده بود که اونا هم بي خيال اموزش شنا بشن نوبتي با من ور برن همين کار باعث مي شد سر من زير اب برم واذيت بشم به همين خاطر گفتم مي خواهم برم بيرون بسه اين اون موقع بودکه ديگه راحت کيراشونو از روي شرت به کونم مي مالوندند موقعي که گفتم مي خوام برم اول گفتن نه ولي بعدگفتن برو از اب که اومدم بي رون تي شرتم خيس خيس بود به همين خاطر اون دو تا هم با من اومدن بيرون سعيد گفت بزار تي شرت تو در بيارم گفتم نه مهدي گفت سر ما ميخوري اگر با لباس خيس بموني من گفتم اخه گفتن کسي اين جانيست گفتم اگه اقا جون بياد گفتن رفته بازارنيست مادر جونم پاش درد مي کنه نمي ياد با هر کلکي بود منو لخت کردن مهدي وقتي که پستونمو که اندازه دو تا انار کوچک بودن ديد گفت سعيد اينارو وبادست يکيشو گرفت وکشيد من کلي خجالت کشيدم سعيد گفت مي توني بري تواب تا لباسات خشک شه يا همين جا روي اين تکه سيماني لب اب دراز بکشي خيلي حال ميده منم که از اين که اونا سينه هامو ببيند خجالت مي کشيدم روي سينه همون جا خابيدم راست ميگفت خيلي حال ميده پشتم نور گرم افتاب خرداد وزيرم سيماني که زير نور افتاب داغ شده بود
اصلا ادمو هوسي مي کرد همين طور که دراز کشيده بودم زير چشمي نگاه شون کردم داشتن لباسمو مي چلوندن جلو جفتشون بد جوري قلمبه شده بود با اين که مي دونستم دير يا زود ميان سراغ من بازم وقتي مهدي دستشو گذاشت رو کونم که حالاديگه شرتم روش نبود يکه خوردم مهدي اروم کپلم رو مالش ميداد بعد سعيد شروع کرد لاله گوشو خوردن بعد اروم دستوبر زير سينم بااينکه خجالت کشيده بودم ولي مقاومتي نکردم در اين موقع مهدي هم بي کار نبود انگشتشو کرده بود توي کونم داشت بازي مي کرد يه جورايي با حر کتش حال ميکردم بعد سعيد منو به پشت خوابوند وشروع به خوردن يه کي از پستونهام کرد بعداز مدتي بلند شد و مهدي اومد روي شکمم طوري که به شکمم فشار نياد طوري که کيرش بين دوتا سينه هام افتاده بود با دو دست پستونامو گرفته بود وفشار ميدادبعد يه خورده اومد جلوتر کيرشو با دست روي صورتم مي ماليدبعد با يه دست سرمو با لا اوردوبا دست ديگه کيرشو تو دهنم کردکارم بلد بودمشروع به مکيدن کردم تو اين مدت سعيد بي کار نبود دوتا از انگشتاشوکرده بود تو کونم وبا زبون روي چوچولم بازي ميکرد بدنم داغ شده بود اولين دفه بود که مي خاستم ادامه پيداکنه ديگه دلمم شور نمي زد که کسي بياد ومنو لخت ببينه بعداز يه مدت مهدي بلند شدسعيد بلند کرد بعد منوبلند کردبه حالت چهار دست وپا رو زمين قرار دادبعد کيرشو حسابي خيس کرد هول داد توبرعکس دفه قبل که دردزيادي داشت اين دفعه دردي زيادي نداشت دردشم خوب بود اروم شروع تلنبه زدن کرد سعيد اومد جلوم نشست گفت بخورش منم که حال عقب وجلو کردن تو دهنم رو نداشتم ليسش ميزدم يه چند دقيقه اي که گذشت مهدي سرشو اورد راست گوشم کفت اگه زانو هات درد ميگيره بگو . با سر گفتم اره اونم تو يه حرکت بدوناينکه کيرش در بياد منو به بالا بردحالا من روي شکمش بودم بعد با دستاش پسونامو فشار مي داد سعيد دوباره دور زد رفت جلواين با ر کيرش رو کسم بالا پاين مي برد که يک دفعه احساس سوزش در کسم کردم بعد احساس کردم تمام شکمم پر شده مهدي که متوجه شده بود گفت چي شد سعيد گفت رفت توگفت شوخي ميکني گفت نه رفت بعد مهدي خنديد گفت من از عقب افتتاح کردم تواز جلو حالا ديگه ادامه بده کار يه که شده بعد شروع کردن به تلنبه زدن به صورت يکي در ميان . من از رفت وامد انها در بدنم کيف مي کردم واز همه جا بي خبر بودم هرچند بعدا هم نا راحت نشدم بعداز يه مدت سعيد با سرعت کيرشودر اورد امقداري از ابش توسينه من پاشيد که بعداز اون من احساس کردم که بدنم خالي شد احساس ضعف تمام بدنم فراگرفت سعيد اون ور روي زمين دراز کشيد مهدي به خنده گفت کشتت سعيد هنوز نفس نفس مي زد مهدي همين طور که خابيده بود کيرشو در اورد وتوکسم کرد شروع به تلنبه زدن کرد بعد از يه مدت من رو کيرش چر خوند بتوري که سينه به سينه شديم چندوقتي هم اين طوري تلنبه زد بعد دوباره در اورد کرد توکون به تلنبه زدن ادامه داد تمام بدنش عرق کرده بود من دوباره بدنم شل شداما بعداز يه مدت احساس کردم يه چيز داغي کونم را پرکرد مهدي در حالي که کيرش توکون من ببودکه بلند شد ومنوبغل کرده بود اروم به سمت استخر رفت منو باخودش پرت کرد تواب دست پازدم و تو اب ايستادم تقربا حالم جا اومده بود همون جا تواب دست کشيدم وکون وکسم را پاک کردم وقتي اومدم بيرون سر جامون يه مقدارکمي خون ديدم بعد برام گفتن که اوپن شدن يعني چه ومنم اوپن شدم بعد لباسامو که خشک شده بود پوشيدم واز اون به بعد سکس ما وارد مرحله جديدي شده بود
ادامه دارد ………………..
کامنت يادتون نره

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر