۱۳۸۸ مهر ۴, شنبه

شيرين
همسايه روبروي ما يه زن وشوهر بودند که 2 تا بچهداشتند . يه دختر مامانييه4 ساله و يه پسر ي10 ساله . خود زن همسايه هم حدود 35سالشه و اسمش شيرينه . من از همون اولي که ديدمش عاشق اون بدن نازش شده بودم .بدن خيلي سکسي داشت . سينه هاش و کونش کاملا بيرون زده بودند و ميخواستندلباساشو جر بدن. شوهرشم که دائم درسفربود و هر 2 يا 3 روز مي يومد خونه بهخاطره همين شيرين هر کاري داشت يا اگه چيزي از بيرون ميخواست من براش مي خريدمچون با مامانم خيلي دوست بود وبا بقيه همسايه ها رفت وآمد نمي کرد. بعد از چندمدتي خيلي با خانواده ما صميمي شده بود و بيشتر وقتا خونه ما بود . يه روز صبحتلفن زنگ زدشيرين بود و به مامانم گفت که شير حموم خراب شده اگه ممکنه حميدبياد يه نگاهي بهش بکنه . منم سريع رفتم . وقتي درو باز کرد خشکم زد !!!اولين باري بود که شيرينو بدون چادرميديدم . خيلي موهاي قشنگي داشت . موهاش لختو مشکي زاغ بود و تا زير کونش مي رسيد . خيلي حشري شده بودم ولي مي ترسيدم کاريبکنم . يه روز عصر ديدم شيرين اومد خونمون و به مامانم يه سبد لباس داد و گفتچون لباسشويي شون خرابه اگه ممکنه با ماشين لباسشويي ما اونا رو بشوريم .مامانم هم لباسا رو ازش گرفت و گفت مي ريزه تو ماشين و وقتي خشک شد ميدم حميدبياره . بعد از 2, 3 ساعت مامانم اومد و لباسا رو داد بهم و گفت ببرم خونهشيرين خانم . منم داشتم آماده مي شدم که يهو يه چيزي توجه مو جلب کرد . تولباسا يه ست شرت و کرست بود که چون خيلي بزرگ بودند معلوم بود ماله خود شيرينه. زود ورش داشتم و لمس کردم کير سيخ شده بود و هي بوش مي کردم و ليس شون ميزدم. وقتي فکرشو مي کردم که اين با چه چيزهايي تماس داشته ديونه مي شدم . خيليازشون خوشم اومده بود تصميم گرفتم پيشه خودم نگه هشون دارم . شبها هميشه قبل ازخواب اونارو مي پوشيدم و حسابي حال مي کردم . حتي روزها هم تنم بود . فکرميکردم خيلي بهش نزديک شدم .يه روز تولد من بود و ما يه جشن کوچيک تو خونمون گرفتيم و شيرين جونم هم اومدهبود . من با يه دوربين فيلم برداري , فيلم مي گرفتم . اما همش دنبال شيرين بودمو همش از اون فيلم مي گرفتم و رو بدنش زوم وي کردم و اونم حاليش نبود . از 2ساعت فيلمي که گرفته بودم حدود 30 دقيقه اش فقط از شيرين گرفته بودم!!!!چند روز بعد وقتي فيلمو نگاه مي کردم وقتي اون صحنه هايي که از شيرين گرفتهبودم نا خوداگاه کيرم شق کرد و زود شورت و کرستشو آوردم و شروع به جلق زدن کردم. يه لحظه يه فکري به ذهنم رسيد شوهر شيرين يه آدم غيرتي بود و شيرين هم خيليازش مي ترسيد و اگه اين فيلما رو ببينه چي ميشه ؟؟؟؟؟؟...مي تونستم به راحتي شيرينو وادارش کنم که بياد تو راه ولي خيلي مي ترسيدمو 2 دلبودم . ولي فکر نمي کردم با اين اوضاع بتونه نه بگه .يه روز صبح مامان و بابام رفته بودن شهرستان و تا شب نمي اومدن . ديدم بهترينفرصته چون شوهر شيرينم نبود و مي تونم نقشه مو عملي کنم . اول پشيمون شدم وليوقتي چشم باز به اون شرت و کرست افتاد ديگه گفتم هر چه بادا باد.تلفونو ورداشتم زنگ زدم خونه شيرين . بعد از سلام و احوال پرسي بهش گفتم که مامانم اينارفتن شهرستان و مي خوام غذا درست کنم ولي بلد نيستم و اگه ممکنه برام يه خوردهغذا درست کن . اونم گفت که خوب بيام اونجا نهار ولي گفتم که مهمون دارم . اونمگفت باشه حميد جان تو خيلي بيشتر از اينا به گردن من حق داري تا 5 دقيقه ديگهميام . تا اينجاش که خوب پيش رفته بودوقتي اومد چادر شو در آورد و رفت تو آشپزخونه مشغول غذا درست کردن شد . من همدست به کار شدم و فيلم تولدو گذاشتم تو ويدئو و شرت و کرست شو هم زير پيرهنمقايم کردم . روي مبل نشستم و شيرينو صدا کردم .گفت دستش بنده و نمي تونه بياد .گفتم گازو خاموش کن بيا کار واجبت دارم .اونم اومد و جلوم سرپا وايساد و گفت : چيه ؟؟؟؟ زود باش بگو کار دارم .گفتم بشين مي خوام يه چيزه جالب نشونت بدم .گفت چيه؟؟؟گفتم بشين طولاني يه .نشست روي مبل و من هم ويدئو رو روشن کردم ومشغول ديدين فيلم شديم . وقتي بهاونجاهايي رسيد که از شيرين گرفته بودم يه ذره خجالت کشيدم آخه خيلي ضايع بود .دوربينو کاملا زوم کرده بودم رو چاک سينه اش وکونش . يه خورده ناراحت شد ولي بهروي خودش نياورد و پاشد رفت تو آشپزخونه .دوباره صداش کردم ولي گفت باشه بعد مي بينه .رفتم تو آشپزخونه . حالا وقت اجراي مرحله آخر نقشه بود .گفتم شيرين جانگفت باز چيه؟گفتم اگه ساسان ( شوهرت ) اين فيلمارو ببينه چي کار ميکنه؟؟گفت : هيچي مي کشم منم حواسم نبوده و گرنه نمي گذاشتم اينارو از من بگيري الانمبايد پاکشون کني.گفتم اگه پاک نکنم چي؟ گفت : منظورت چيه؟گفتم : ببين شيرين جان من خيلي وقته که يه چيزي مي خوام بهت بگم ولي ميترسدم .به خاطره همين تصميم گرفتم اين نقشه رو بريزم . گفت درست حرف بزن ببينم چي ميگي؟؟؟کدوم نقشه؟؟؟گفتم: ببين من عاشق توام و مي خوام با من سکس داشته باشي!!ديدم رفت تا چادرشو بر داره تا بره .زود جلو در وايسادم و شرت و کرست شو در آوردم و بهش نشون دادم . يه لحظه خشکشزد .گفتم : نظرت در مورد اين چيه ؟؟؟ اگه يه نفر اينارو با اين عکسا به ساسان بدهچي ميشه؟؟؟شروع کرد به گريه کردن . منم سريع چادرشو در آوردمو نشوندمش رو مبل و بغلشنشستم .گفتم : تو رو خدا گريه نکن . من مجبور شدم اين کارو بکنم حالا هم ناراحت نباشميتوني فيلمو با لباساتو ور داري بري منم ازت عذر خواهي مي کنم . ديگه گريه نميکرد و گوش مي کرد .بهم گفت : تو چرا اگه از من خوشت اومده چرا صادقانه به خودم نگفتي ؟؟گفتم: آخه ترسيدم ساسان بفهمه .ديدم اومد کنارم نشست و خودشو چسبوند بهم . منم معطل نکردم و دستمو کردم توموهاي بلندش که خيلي نرم بودن . اونم خيلي خوشش ميومد و هي خودشو بهم مي ماليد. لبامو گذاشتم رو لباش و ازش يک لب جانانه گرفتم . همچين لبامو مي خورد انگاراونم منتظر همچين روزي بوده.لبامو مي خورد و هي گاز مي گرفت .يه چند دقيقه ايفقط از هم لب مي گرفتيم . لباش خيلي داغ و شيرين بودند. هر چي مي خوردم سير نميشدم . بلند شدم و بغلش کردم بردمش تو اتاقم و روي تخت درازش کردم . دوباره سرموکشيد به طرف خودش و ازم لب مي گرفت . به زور ازش جدا شدم و شروع کردم به ليسيدنگردن و لاله گوشش . داشت ديونه مي شد . بهش گفتم لباساتو در بيار .سريع بلوز ودامنشو در آورد . زيرش فقط يه شرت و کرست مشکي داشت . گفتم قبل از اينکه شروعکنم يه خواهش دارم . گفت : بگو عزيزم . گفتم مي خوام اين شرت و کرستي که پيشمنه رو بپوشي تا ببينمت . تعجب کرد گفت اگه بدوني چقدر دنبال اينا گشتم ؟؟!!!گفتمدوست دارم شرتي رو که چندين بار باهاش جلق زدم و آبمو روش خالي کردمو تو بدنتببينم . اينو که گفتم خبلي حشري شد و خيلي هم خوشش اومد سريع شرتش شو در آورد وشرت سفيد رو گرفت و اولش يه خورده ليسيدش گفت : حيف نبوده آبتو ريختي رو اينمگه کس شيرين نبوده . ديدم داره حرفاي سکسي مي زنه . خيلي حاش بد شده بود .خيلي حشري شده بود!!!وقتي اون لباسا رو تو بدنش ديدم خيلي قشنگ شده بود باورمنمي شد که به آرزوي هميشگيم رسيدم .هنوز تو کف بدنش بودم که پريد و درازم کردروي تخت و لباسامو در آورد و کيرمو از داخل شرتم کشيد بيرون و مشغول ساک زدن شد. خيلي ناز ساک مي زد لباشو همچين دور کيرم حلقه مي کرد و مک مي زد که انگار تاحالا کير نديده بود . کيرمن حدود 23 سانتي هست ولي با وجود اين همشو تا ته ميکرد داخل دهنش جوري که ته گلوشواحساس مي کردم . تخمامو ليس مي زد و مي کرد تودهنش . بهش گفتم موهاتو بريز روي کيرم ميخوام با کيرم احساسشون کنم اونم همينکارو کرد و موهاشو ريخت روي کيرم و همزمان ساک هم مي زد . نميدونيد چه حاليميداد . موهاش جوري کيرمو نوازش مي داد که اصلا قابل وصف نيست . از يه طرف اونلباي نازش کيرمو نوازش مي کرد از طرف ديگه موهاش . ديگه داشت طاقتم تموم مي شد. نمي تونستم جلو خودمو بگيرم بهش گفتم بسه داره آبم مياد . گفت بزار بياد .داشتم داد ميزدم فهميد که آبم داره مياد سريع کيرمو گذاشت وسط سينه هاي بزرگشطوري که تمام کيرم تو سينه هاش گم شده بود و تمام آبمو همون جا خالي کردم .شيرين هنوز داشت کيرمو به سينه هاش مي ماليد . من چند لحظه بي هوش شدم ولي هنوزکيرم سيخ بود . بلند شدم و و گفتم حالا نوبت منه . فهميد منظورم چيه . روي تختدراز کشيد و من هم شروع به ليسيدن بدنش کردم حتي سينه هاشو که از آب کيرم خيسبود هم ليسيدم خيلي خوشمزه شده بود( سينه با آب کير چي ميشه) دوست نداشتم ولشونکنم اونم فقط داشت لذت مي برد و ناله مي کرد . داد ميزد که کير مي خوام , کسموجر بده , و... فهميدم داره ارضا ميشه . رفتم رو کسش و شروع به ليسيدن چوچولشکردم . کسش خيس خيس بود و آب از داخلش مي ريخت بيرون من هم همشو مي خوردم . يهدفعه يه جيغ بلند کشيد و شل شد .ارگاسم شد ولي من ولش نکردمو و کسشو مي ليسيدم. زبونمو مي کردم داخل کسشو با انگشت اشارم تو کونش مي کردم .بعد از چند دقيقهبه هوش اومد و بلند شد. هنوز شهوت تو چشاش بود اين باردستمو گرفت وکشيدم رويخودش طوري که کيرم درست روي کسش بود و سينه هام هم روي سينه هاش . صداي قلبشواحساس مي کردم . يه لب ازم گرفت و گفت :حميدجان گفتم :چيه خوشکلم ؟ گفت ميخواميه قول بهم بدي. گفتم : صد تا قول ميدم بگو عزيزم . گفت: قول بده هميشه مال منباشي مي خوام شوهر دومم باشي . منم با کمال ميل قبول کردم و گفتم باشه عزيزم .حميدمال تو.اينو که گفتم يه لب ديگه ازم گرفت و با دستش کيرمو داخل کسش کرد . خيلي داغ بودو ليز. کيرم تا ته رفت تو کسش. دستاشو دور کمرم حلقه کرد و منو محکم گرفته بودو پاهاشو هم دور پاهام پيچيده بود . من فقط مي تونستم کمرم رو بالا و پايئن کنم.معلوم بود که از اين پوزيشن خيلي خوشش مياد . چند دقيقه اي تو همين حالت بوديمکه ديدم داره آبم مياد . بهش گفتم ولي اصلا حاليش نبود و بيشتر فشارم ميداد .نمي تونستم کيرمو بيرون بکشم . مجبور شدم آبمو همون تو خالي کنم .خيلي لذت بخشبود . کسش پر آب شده بود حس کردم کيرم گرم شد و محکم منو فشار داد . آبه اونماومد ديگه جفتمون نا نداشتيم . حتي کيرمو هم از کسش بيرون نياوردم . همين جوريتو بغل هم خوابيديم . 2 ساعت بعد با نوازش موهاي شيرين روي شکمم از خواب بيدارشدم . سفره رو پهن کرده بود و جوجه کباب درست کرده بود . نشستيم با هم غذاخورديم مثل زن و شوهرا و بعد از غذا چند دقيقه اي تو بغل هم بوديمو و از هم لبميگرفتيم . بعد شيرين پاشد رفت خونهشون چون بچه هاش از مدرسه مي اومدن . از اونروز به بعد هر وقت فرصت بشه ميرم خونه شيرين عزيزمدر آخر داستانم يه چيزي به دوستاي عزيزم بگم که اگه کسي رو دوست دارن و مي خوانباهاش سکس داشته باشن , اگه احتمال ميدن که طرف هم بدش نمياد و سر وگوشش ميخاره معطلش نکنن و مطمئن باشن موفق ميشن فقط بايد از راهش جلو برن و با يهبرنامه ريزي دقيق
نظر یادت بمونه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر